خداحافظ گاری کوپر رمانی فلسفی سیاسی از نویسنده فرانسوی رومن گاری است که در سال ۱۹۶۹ نوشته شده است و چاپ اول آن در ایران در سال ۱۳۵۱ به ترجمه سروش حبیبی بوده است. خیلیها بر این باور هستند که کتاب خداحافظ گاری کوپر بهترین اثر نویسنده شهیر فرانسوی، رومن گاری است. در این مطلب از معرفی کتاب مجله، رمان خداحافظ گاری کوپر را به شما معرفی میکنیم.
درباره رومن گاری
رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسِف متولد ۱۹۱۴ میلادی در شهر ویلنا لیتوانی است که در ۱۴ سالگی به همراه مادرش به شهر نیس در کشور فرانسه رفتند. در رشته حقوق تحصیل کرد و پس از اشغال فرانسه توسط نازیها در جنگ جهانی دوم، او به انگلستان گریخت و به «نیروهای آزاد فرانسه» پیوست و در اروپا و آفریقای شمالی جنگید.
نخستین رمانش، تربیت اروپایی (۱۹۴۵) را زمانی که در ارتش بود نوشت. در سال ۱۹۴۵، در فرانسه جایزه منتقدین را کسب کرد. کتاب «ریشههای آسمان او برنده جایزه کنگور شد. رومن گاری بسیاری از کارهایش را با نام مستعار مینوشت. دومین جایزه گنکور را با نام امیل آژار به دلیل نوشتن رمان زندگی در پیش رو به دست آورد. وی تنها نویسندهای است که دو مرتبه موفق به اخذ این جایزه شده است. این جایزه تنها یک بار به هر نویسنده تعلق میگیرد. به دلیل اینکه وی این رمان را با نام مستعار نوشته بود برای دومین بار توانست این جایزه را دریافت کند و پسر عمویش پائول پالویچ، به جای وی این جایزه را دریافت کرد.
رومن گاری دو بار ازدواج کرد که نخستین همسرش نویسندهای انگلیسی به نام لزلی بلانش بود. در سال ۱۹۶۳ از وی جدا شد و با هنرپیشهای به نام جین سیبرگ ازدواج کرد و مدت ۷ سال با او زندگی کرد. رومن گری در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلولهایی به زندگی خود خاتمه داد.
خلاصه داستان کتاب خداحافظ گاری کوپر
رمان خداحافظ گاری کوپر درباره فلسفه زندگی جوانی ۲۱ ساله به نام «لنی» است که از زادگاه خود (آمریکا) به کلبهای در کوههای سوییس پناه میبرد. لنی پسری است که از پایبندی گریخته است. شعار او آزادی از هرگونه تعلقی است. او اسکیبازی است که به ارتفاعات میرود تا از قید تعلقات و مسائل پوچ روزمره جدا شود؛ اما در یکی از سفرهایش به شهر، عاشق دختری میشود و تمام اصول زندگیش زیر و رو میشود.
بررسی کتاب
داستان کتاب در یکی از حساسترین دورههای سیاسی اجتماعی جامعه آمریکا، یعنی دهه شصت میلادی که آمریکا درگیر جنگ ویتنام است اتفاق میافتد. جنگ ویتنام یکی از مشهورترین جنگهای تاریخ بشر در قرن بیستم است. این جنگ برای چندین نسل تعارضات بنیادین ایجاد کرد و آمریکا را تا مرز انقلاب پیش برد و ما بازتاب این جریانات را در این رمان نیز مشاهده میکنیم.
شخصیت اصلی کتاب خداحافظ گاری کوپر ، «لنی»، جوان آمریکایی است که برای فرار از خدمت در ارتش و اعزام به جنگ ویتنام به کلبه دوستش در ارتفاعات سوئیس پناه میبرد. در واقع کلبه «باگ» بدل به مأمنی برای جوانانی سرکش با ملیتهای مختلف شده است که از واقعیتهای آزاردهنده روزگار خود گریزانند و به زندگی و اسکی در برفهای آلپ پناه آوردهاند. آنها در فصل زمستان از طریق دادن آموزش اسکی و درآمد کمی که دارد، امرار معاش میکنند اما در تابستان و با آب شدن برفها مجبور هستند برای سیر کردن شکمشان از ارتفاع ۲۰۰۰ متری پایین بیایند و در شهرها از طریق کارهای متفرقه نظیر آموزش اسکی روی آب و… پولی به دست بیاورند.
برف برای آنها جلوه مقدسی دارد. برف تمام چیزی است که آنها را از «پایینیها» بینیاز میکند. برف خط جدایی آنها با کسانی است که هنوز نفهمیدهاند در حال زندگی در چه دنیایی هستند. کسانی که به قول «لنی»، شخصیت اصلی داستان، و دوستانش دیگر امیدی به نجات آنها نیست. جوانان کلبه کوهستانی نه تنها به جنگ ویتنام، بلکه به همه اجزای دنیای واقعی به دیده تمسخر نگاه میکنند.
سوسیالیسم و رؤیای آمریکایی برای آنها به یک اندازه مضحک و دروغین است. آنها رهبران چپگرای اردوگاه شرق را همان قدر در ساختن این دنیای جنونآمیز مقصر میدانند که «رؤیای آمریکایی» را. آن بالا در خانه کوهستانی پر است از آدمهای مختلف که نویسنده در حین معرفی آنها حرفها و کنایههای خود را میزند و از این طریق همه مظاهر تمدن را هجو میکند.
داستان کتاب خداحافظ گاری کوپر در واقع دو نیمه دارد؛ در بخش اول که خیلیها آن را ارزشمندترین و پر حراراتترین بخش داستان میدانند، با شخصیتهای متعدد و همچنین «لنی» آشنا میشویم که مطابق فال علمی که «باگ» برای «لنی» گرفته، او باید از ماهی و دختران باکره پرهیز کند و این نقاط تاریکی در طالع او است ولی در عوض اقبالش خوب است به شرطی که در ماداگاسکار قدم نگذارد. ماداگاسکار اصطلاحی است که نویسنده برای وضعیتهایی که آزادی آدمی به خطر می افتد (همرنگ جماعت شدن هم یک وضعیت ماداگاسکاری است) ابداع میکند و «لنی» این موارد را آویزه گوشش میکند و در نیمه اول داستان همه جا به آن عمل می کند؛ اما در نیمه دوم داستان همه چیز عوض میشود. در بخش دوم، «جس» وارد داستان میشود و رمان به تدریج حال و هوای رمانتیک مییابد. جس دختر کنسول آمریکا در ژنو است. به تدریج دوستان آنارشیست «جس» هم وارد داستان میشوند.
علاوه بر این داستانها در کتاب خداحافظ گاری کوپر ، «لنی» کسی است که اگرچه دلزده از تاریکی دنیای مدرن است، اما با این وجود در اعماق دلش نوری است که او را وامیدارد تا هنوز به وجود «گاری کوپر» مۆمن بماند. گاری کوپر سمبل پهلوانی خوش قلب است. کسی که رها از ترس، آرزوی تغییر را در سر میپروراند.
دوستان «لنی» او را مدام مسخره میکنند که چرا او همواره عکس گاری کوپر را همراه خود دارد. پرسوناژهای رمان گاری نه فقط دیگر امیدی به تمدن بشری ندارند بلکه به کل معتقدند این تمدن از آغاز اشتباهی بزرگ بیشتر نبوده است. جوانان رومان گاری دیگر حتی به فکر نجات خودشان هم نیستند. آنها فقط قصد دارند که در طبیعت محو شوند. دوست دارند که زیر سفیدی بیاندازه برف زمستان گم شوند. آنها خود را از تمدن بشری کسر کردهاند. و مگر دیگر امیدی هم به بشر هست وقتی که حتی باید با «گاری کوپر» خداحافظی کرد؟
گاری کوپر کیست؟
گاری کوپر (۱۹۰۱ – ۱۹۶۱) بازیگری آمریکایی با اصالت انگلیسی بود. او با نام اصلی فرانک جیمز گاری کوپر (Frank James Gary Cooper) فرزند یک وکیل برجسته و در عین حال مزرعهدار متمول بود که در انگلستان و سپس آمریکا تحصیل کرد. گاری کوپر اکثرا در فیلمهای سبک وسترن بازی میکرد و دو جایزه اسکار در بخش رقابتی و یک جایزه اسکار افتخاری برنده شد. او در شصت سالگی بر اثر سرطان از دنیا رفت.
اگر کتاب خداحافظ گاری کوپر را خواندهاید، نظر خود را با دیگر مخاطبان مجله ویتال در میان بگذارید.